مسائل علمى در زمان امام محمد باقر(علیه السلام)
مسائل علمى در زمان امام محمد باقر(علیه السلام)
مسائل علمى در زمان امام محمد باقر(علیه السلام)
نويسنده: سيد محسن امين
ترجمه: على حجتى كرمانى
ترجمه: على حجتى كرمانى
در صحاح آمده است:« تبقر، يعنى توسع در علم» .و در قاموس گفته شده است : محمد بن على بن حسين را باقر مىخواندند چون در علم تبحر داشت.در لسان العرب نيز ذكر شده است: آن حضرت را باقر مىخواندند چرا كه علم را مىشكافت و به اصل آن پى مىبرد و فروع علم را از آن استنباط مىكرد و دامنه علوم را مىشكافت و وسعت مىداد.ابن حجر در صواعق مىنويسد:» او را باقر مىخواندند و اين كلمه از «بقر الارض» اخذ شده است، يعنى آنكه زمين را مىشكافد و مكنونات آن را آشكار مىكند.زيرا او نيز گنجينههاى نهانى معارف و حقايق احكام و حكمتها و لطايف را كه جز از ديد كوته نظران و ناپاكان پنهان نبود، آشكار مىكرد.» از اين رو درباره وى گفته مىشد كه آن حضرت شكافنده علم و جامع آن و نيز آشكار كننده و بالا برنده علم و دانش است.در تذكرة الخواص نيز آمده است: او را باقر لقب داده بودند زيرا در اثر سجدههاى فراوان، پيشانىاش شكاف برداشته بود.برخى هم گويند چون آن حضرت از دانش بسيار برخوردار بود او را باقر مىخواندند.آنگاه به نقل سخن جوهرى در صحاح مىپردازد.
شيخ صدوق در علل الشرايع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفى پرسيدم چرا به امام پنجم، باقر مىگفتند؟ گفت:« چون علم را مىشكافت و اسرار آن را آشكار مىكرد» .در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفتهاند براى هيچ يك از فرزندان حسن و حسين (علیه السلام) اين اندازه از علوم، از قبيل تفسير و كلام و فتوا و احكام و حلال و حرام فراهم نشد كه براى امام باقر (علیه السلام) محمد بن مسلم نقل كرده است كه از آن حضرت سى هزار حديث پرسش كردم.
گفتيم كه وظيفه مهم امام(علیه السلام)درين مرحله،روياروئى با توضيح تفصيلىچهار چوب تشيع بود و نشان دادن صفات مميز و برجسته آن بوسيله توسعه ونشر مفاهيم مكتب از سطح محدود و اشخاص معدود به سطحى وسيعتر،تا تودهمردم را از حيث چون و چند پرورش دهند و اسلام حقيقى را مجسم سازند وبراى همه شئون زندگانى چاره جوئى منطقى اسلامى بينديشند.
از دو راه امكان داشت كه امام باقر(علیه السلام)درين زمينه براى تحقق بخشيدنبه وظايف تاريخى خود اقدام فرمايد: اول:راه گسترده آموزش از درون حوزه خود كه آنرا به همين منظورتاسيس كرده بود. همچنين براى افزودن علما و طلاب علوم اسلامى و آموختنآداب آن،حوزه مزبور را بنا كرده بود.
امام باقر(علیه السلام)در عصر خود،در مورد علوم اسلامى،مرجع يگانه جهاناسلام بود و علماى عصر او در برابر وجود مقدسش(علیه السلام)، فروتنى مىنمودند(1). و اين معنى اعترافى بود به مقام شامخ علمى او. حوزه او براى صدها دانشمند و محدث كه تربيت كرده بود پايگاهى بود.
جابر جعفى گويد:« ابو جعفر هفتاد هزار حديث براى من روايت كرد». و محمد بن مسلم گويد: «هر مسئله كه در نظرم دشوار مىنمود از ابو جعفر(علیه السلام) مىپرسيدم تا جائيكه سى هزار حديث ازو سؤال كردم2.
ابن شهر آشوب از بقاياى اصحاب و تابعين برجسته و بزرگان و فقيهاناسلام بود.او از كسانى كه از امام روايت كردهاند،عدهاى بسيار را مىشمارد.
از صحابه،جابر بن عبد الله انصارى و از تابعين،جابر بن زيد جعفى و كيسانسختيانى و از فقيهان،ابن مبارك و زهرى و اوزاعى و ابو حنيفه و مالك وشافعى و زياد بن منذر و از مصنفان، طبرى و بلاذرى و سلامى و خطيب بغدادىدر تاريخ نويسى.
دوم: از راه روبروئى امت با اين چهارچوب.تقريبا در زندگى پيشوايان(علیهم السلام) ، نخستين بار بود كه مفهوم تشيع به اعتبار اينكه عقيده گروهى آگاه است،تمركز مىيافت و شكل روشن ميگرفت و حدود آن عقيده مرزبندى ميشد.تشيعىكه در تفسير اسلام،طريقى خاص داشت و ناچار بايد در همه راههاى جامعهاسلامى انتشار يابد.
«همانا كه شيعه ما،شيعه على،با دست و دل گشاده و از سرگشاده دستىو بى ريائى از ما طرفدارى ميكنند و براى زنده نگاهداشتن دين،متحد و پشتيبانما هستند.اگر خشمگين گردند،ستم نميكنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمىگذرند.براى آن كس كه همسايه آنان باشد بركت دارند و با هر كس كه با آنانمخالف باشد طريق مسالمت پيش ميگيرند».
در جاى ديگر مىفرمايد:«شيعه ما اطاعتخدا ميكنند».
اما در بعضى اوقات،مخالفان امام(علیه السلام)كه روياروى ايشان مىايستادند،حالت مبارزه جوئى بخود ميگرفتند و براى ذهنيات و افكار بيشتر مردم در اين چهار چوب كه امام بخاطر آن فعاليت ميكرد و مردم بدان معتقد بودند،ارزشىقائل نميشدند.
ازين رو بود كه امام(ع) با كمال روشنى در سطح امتشعارهاى خودرا مطرح مىفرمايد:
در روايتى آمده است كه حضرت باقر(علیه السلام)همراه با حضرت صادق كههمراه امام آمده بود،حج بيت الله به جاى آوردند.وقتى به مسجد الحرام رسيدند،هزاران كس در مسجد گرد آمدند. امام صادق(علیه السلام)با وجود حضور هشام بنعبد الملك،در محضر پدر بزرگوار خود ايستاد و مفهوم شيعه اهل بيت را باوضوح تمام براى حاضران به شرح باز گفت.او آشكارا و با بيانى روشنتوضيح داد كه شيعيان كسانى هستند كه داراى اين صفات و خصوصياتند و آناناصحاب روحانى و اجتماعى در جامعه مىباشند و وارثان حقيقى اهل بيتند.
اين آشكارا گوئى و صراحت در سطح توده مردم و در حضور هشام بنعبد الملك،گزافه گوئى و يا ماجراجوئى نبود كه امام حساب آنرا نكرده باشد،بلكه موافق برنامهاى بود كه براى خواستهاى آن مرحله ضرورت داشت و درحقيقت توضيحى بود كه مردم از پيشوايان(علیه السلام) ميخواستند و مسلمانان آن را ادراك ميكردند و ميدانستند كه اينك مساله،همان مساله امام حسين(علیه السلام) نيستكه با اخلاص براى حفظ اسلام جنگيد و به شهادت رسيد.بلكه مساله بالاترو بزرگتر ازين تصور بسيطى است كه آنها دارند.مساله عبارت از هدف و عقيدهو رهبرى و برنامهريزى الهى بود كه در وجود امام حسين(علیه السلام) تجلى يافته بودو اينك دوباره متجلى شده است.و بسا كه در عصرهاى گوناگون و نسلهاىمختلف همچنان برقرار باشد و بروز كند.
اين مساله،مسالهاى بود كه ناگزير بايد ملت را به آن توجه ميداد و بهشكلى واضح و تفصيلى و دربرگيرنده،به او مىفهماند تا او را عميقا به حركتدرآورد و واقعيتى را كه در آن زندگانى مىكنند دگرگون سازد. دليل اين مطلب چيزى ازين گوياتر نيست كه امام باقر(علیه السلام)به خليفه اموىوارد شد و خليفه كوشيد با استهزاء از امام(علیه السلام)پرسش كند و به او گفت:آياتو فرزند ابو ترابى؟.و بعد سعى كرد او را خفيف گرداند.اما امام(علیه السلام) به اينمسائل اهميتى نداد بلكه در مجلس خليفه به پاى ايستاد و خطابهاى ايراد فرمودتا رهبرى اهل بيت را توضيح دهد و مشروعيت آنان را در حكومت، آشكارابيان كند.امام با دعوت خود و چنين آشكارا سخن گفتنها و از گذرگاه اين برنامه وسيع، و با روياروئى صريح با امت در هدفهاى واضح ، روزگارى نوين را مجسم ساخت.
منبع: سيره معصومان
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
شيخ صدوق در علل الشرايع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفى پرسيدم چرا به امام پنجم، باقر مىگفتند؟ گفت:« چون علم را مىشكافت و اسرار آن را آشكار مىكرد» .در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفتهاند براى هيچ يك از فرزندان حسن و حسين (علیه السلام) اين اندازه از علوم، از قبيل تفسير و كلام و فتوا و احكام و حلال و حرام فراهم نشد كه براى امام باقر (علیه السلام) محمد بن مسلم نقل كرده است كه از آن حضرت سى هزار حديث پرسش كردم.
گفتيم كه وظيفه مهم امام(علیه السلام)درين مرحله،روياروئى با توضيح تفصيلىچهار چوب تشيع بود و نشان دادن صفات مميز و برجسته آن بوسيله توسعه ونشر مفاهيم مكتب از سطح محدود و اشخاص معدود به سطحى وسيعتر،تا تودهمردم را از حيث چون و چند پرورش دهند و اسلام حقيقى را مجسم سازند وبراى همه شئون زندگانى چاره جوئى منطقى اسلامى بينديشند.
از دو راه امكان داشت كه امام باقر(علیه السلام)درين زمينه براى تحقق بخشيدنبه وظايف تاريخى خود اقدام فرمايد: اول:راه گسترده آموزش از درون حوزه خود كه آنرا به همين منظورتاسيس كرده بود. همچنين براى افزودن علما و طلاب علوم اسلامى و آموختنآداب آن،حوزه مزبور را بنا كرده بود.
امام باقر(علیه السلام)در عصر خود،در مورد علوم اسلامى،مرجع يگانه جهاناسلام بود و علماى عصر او در برابر وجود مقدسش(علیه السلام)، فروتنى مىنمودند(1). و اين معنى اعترافى بود به مقام شامخ علمى او. حوزه او براى صدها دانشمند و محدث كه تربيت كرده بود پايگاهى بود.
جابر جعفى گويد:« ابو جعفر هفتاد هزار حديث براى من روايت كرد». و محمد بن مسلم گويد: «هر مسئله كه در نظرم دشوار مىنمود از ابو جعفر(علیه السلام) مىپرسيدم تا جائيكه سى هزار حديث ازو سؤال كردم2.
ابن شهر آشوب از بقاياى اصحاب و تابعين برجسته و بزرگان و فقيهاناسلام بود.او از كسانى كه از امام روايت كردهاند،عدهاى بسيار را مىشمارد.
از صحابه،جابر بن عبد الله انصارى و از تابعين،جابر بن زيد جعفى و كيسانسختيانى و از فقيهان،ابن مبارك و زهرى و اوزاعى و ابو حنيفه و مالك وشافعى و زياد بن منذر و از مصنفان، طبرى و بلاذرى و سلامى و خطيب بغدادىدر تاريخ نويسى.
دوم: از راه روبروئى امت با اين چهارچوب.تقريبا در زندگى پيشوايان(علیهم السلام) ، نخستين بار بود كه مفهوم تشيع به اعتبار اينكه عقيده گروهى آگاه است،تمركز مىيافت و شكل روشن ميگرفت و حدود آن عقيده مرزبندى ميشد.تشيعىكه در تفسير اسلام،طريقى خاص داشت و ناچار بايد در همه راههاى جامعهاسلامى انتشار يابد.
«همانا كه شيعه ما،شيعه على،با دست و دل گشاده و از سرگشاده دستىو بى ريائى از ما طرفدارى ميكنند و براى زنده نگاهداشتن دين،متحد و پشتيبانما هستند.اگر خشمگين گردند،ستم نميكنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمىگذرند.براى آن كس كه همسايه آنان باشد بركت دارند و با هر كس كه با آنانمخالف باشد طريق مسالمت پيش ميگيرند».
در جاى ديگر مىفرمايد:«شيعه ما اطاعتخدا ميكنند».
اما در بعضى اوقات،مخالفان امام(علیه السلام)كه روياروى ايشان مىايستادند،حالت مبارزه جوئى بخود ميگرفتند و براى ذهنيات و افكار بيشتر مردم در اين چهار چوب كه امام بخاطر آن فعاليت ميكرد و مردم بدان معتقد بودند،ارزشىقائل نميشدند.
ازين رو بود كه امام(ع) با كمال روشنى در سطح امتشعارهاى خودرا مطرح مىفرمايد:
در روايتى آمده است كه حضرت باقر(علیه السلام)همراه با حضرت صادق كههمراه امام آمده بود،حج بيت الله به جاى آوردند.وقتى به مسجد الحرام رسيدند،هزاران كس در مسجد گرد آمدند. امام صادق(علیه السلام)با وجود حضور هشام بنعبد الملك،در محضر پدر بزرگوار خود ايستاد و مفهوم شيعه اهل بيت را باوضوح تمام براى حاضران به شرح باز گفت.او آشكارا و با بيانى روشنتوضيح داد كه شيعيان كسانى هستند كه داراى اين صفات و خصوصياتند و آناناصحاب روحانى و اجتماعى در جامعه مىباشند و وارثان حقيقى اهل بيتند.
اين آشكارا گوئى و صراحت در سطح توده مردم و در حضور هشام بنعبد الملك،گزافه گوئى و يا ماجراجوئى نبود كه امام حساب آنرا نكرده باشد،بلكه موافق برنامهاى بود كه براى خواستهاى آن مرحله ضرورت داشت و درحقيقت توضيحى بود كه مردم از پيشوايان(علیه السلام) ميخواستند و مسلمانان آن را ادراك ميكردند و ميدانستند كه اينك مساله،همان مساله امام حسين(علیه السلام) نيستكه با اخلاص براى حفظ اسلام جنگيد و به شهادت رسيد.بلكه مساله بالاترو بزرگتر ازين تصور بسيطى است كه آنها دارند.مساله عبارت از هدف و عقيدهو رهبرى و برنامهريزى الهى بود كه در وجود امام حسين(علیه السلام) تجلى يافته بودو اينك دوباره متجلى شده است.و بسا كه در عصرهاى گوناگون و نسلهاىمختلف همچنان برقرار باشد و بروز كند.
اين مساله،مسالهاى بود كه ناگزير بايد ملت را به آن توجه ميداد و بهشكلى واضح و تفصيلى و دربرگيرنده،به او مىفهماند تا او را عميقا به حركتدرآورد و واقعيتى را كه در آن زندگانى مىكنند دگرگون سازد. دليل اين مطلب چيزى ازين گوياتر نيست كه امام باقر(علیه السلام)به خليفه اموىوارد شد و خليفه كوشيد با استهزاء از امام(علیه السلام)پرسش كند و به او گفت:آياتو فرزند ابو ترابى؟.و بعد سعى كرد او را خفيف گرداند.اما امام(علیه السلام) به اينمسائل اهميتى نداد بلكه در مجلس خليفه به پاى ايستاد و خطابهاى ايراد فرمودتا رهبرى اهل بيت را توضيح دهد و مشروعيت آنان را در حكومت، آشكارابيان كند.امام با دعوت خود و چنين آشكارا سخن گفتنها و از گذرگاه اين برنامه وسيع، و با روياروئى صريح با امت در هدفهاى واضح ، روزگارى نوين را مجسم ساخت.
منبع: سيره معصومان
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}